نرود میخ آهنی در سنگ...
دیگه اینقدر گفتن و اثر نکرده، ناامید شدن و حتی دو دقیقه هم بخوان بگن، خودشون سکوت میکنن
- ۰ نظر
- ۲۹ آبان ۹۹ ، ۱۰:۴۸
- ۴۵ نمایش
دیگه اینقدر گفتن و اثر نکرده، ناامید شدن و حتی دو دقیقه هم بخوان بگن، خودشون سکوت میکنن
یه نظری میده که بخشیش درسته، اما نه همش
اگر بهش بگم اشتباهت کجاست، قهر میکنه
اگر اعتنا نکنم و اصلا توجه به درست و غلط بودنش نداشته باشم، قهر میکنه
اگر هم تایید کنم، پس خودم چی میشم؟؟؟؟
خدایا شفا بده این مریضو...
دقیقا مثل عنوان...
مرده بدم، زنده شدم
من نبودم، نمی تونستم، حالم خوب نبوده، اتفاقی عجیبی افتاده، لبتاب و گوشی و یه سال دیگه و ...
خدا به خیر کنه...
چرا هیچوقت نمیشه...؟؟؟
چرا همیشه فکر می کنم عوض شده همه چی ولی بازم توی موقعیت متوجه میشم که اشتباه فکر می کردم...؟؟؟
چرا این همه برنامه میچینم و آخرش به هیچ کدوم نمیرسم؟
چرا اینقدر همه چی بده؟
چرا توقعم از خودم زیاده؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟
چرا؟؟؟
چرا؟؟
چرا؟
چرا
چر
چ
.
توی این بیست سالی که از خدا عمر گرفتم هیچوقت اینقدر توذوقم نخورده بود و خفت نکشیده بودم، حقیر نشده بودم، غرورم له نشده بود، لعنت بر انتخاب اشتباهم، لعنت بر من...
شدممثل دوره ی راهنماییم که اشکم دم مشکم بود و هر چیزی میشد سریع گریم میگرفت وکنترلش کاملا از عهده ی خودم خارج شده بود، شدم دقیقا همون شکلی، کافیه یه چیزی بر وفق مرادمنباشه و یه ذره بالا پایین شه، تموووم...
چقدر بهم گفتن فقط این چهار سال نیست، یکعمره، کاش گوش داده بودم، کاش...
خدام ومامان و بابام شدن مرحم دردام، خدا رو شکر میکنم که توی این روزام دارمشون، اگه نبودن من همون هفته قبل مرده بودم...
داداش کوچیکم...عاخ که نگم ازش ... اشکمو میبینه و چون غرور داره پا به پام گریه نمیکنه ولی داره منفحر میشه و از هر راهی سعی داره خوشحالم کنه
الهی من فدای همشون بشم که همش ناراحتشون میکنم...
لعنت بر انتخاب اشتباهم، لعنت بر من...
بی حالم
بی حسم
خسته ام
خوابم میاد :\\\\
لیست کارایی که دارم رو زیر و رو میکنم و میبینم اندازه یک ماه کامل وقتم پره ولی حسش نیست، میفهمی چی میگم؟؟
دقیقا کدوم یکی دلیل این حال و روزه؟